محل تبلیغات شما



 

 

دنده ها می شکانند

ریشه هایی که به سمت گذشتن 

از قابی می گذرند

به سمت باد

                 ورم می کند سرم و 

             چکش

            رگش را به ماشه می کوبد،

خون دیوار از نبودن تو

فوران می کند و 

انگشتم سیاه می شود

   دود

  خاکستر

 

:می گرانم

 

عکسی که خلا دارد

دیواری که ترک دارد

تویی که ترک داری و من

بیش ر از دیوارهای خانه و ریه های تو

به رفتن می مانم و 

                           صدای تبر از سینه ایی

                       باد را می شکافد.

 

:شام آخر انسان اولیه

رفته در

 

تا شوی

 

 

               قبل از از قبل 

              جوانه می زن دم

 

 

.


ماه چه های حنجره ت
پژواک کدامین شب اند
که در کوهسار گونه ام
قطره قطره تکثیر می شود
|
|


محبوس سیاه چال موهات ام وُ
آرشه را سر می دهی
بر میله هایی که در آینه ی ابد
شانه می شوند
|
|

نت به نت برف را
دفن بهمن موهات می شوم
|
|

می نوازی وُ خورشید از دستانت
سوی باد را می گیرد و باد به موهات و ُ
چکه
چکه
چکه
می چکد آفتاب

می روید ام:
قلب ام را برای تو چشمه سار کرده ام


.


. وَهمی از شکل ِ آخرین درخت در صبح ِ جهان ِ اکنون،در ابتدایی ترین فصل ِ وقت، سپیدی‌یی را تَرَک می داد تا واقعیت بریزد. دایره ها بریزد خَط ِ سن های سپید،قهوه یی و َ سبز بریزد روی پیشانی ِ همه چیز، و چیز ها بترکند،صاف،ساده و تو خالی،حبابی. و مولکول های هوا و مویرگ ِ رنگ و َ تَن، یک شکوه کامل از جغرافیا، یک بهار در دل ِ شکوفه، یک آغوش میان ِ ميليارد ها میلیارد ها میلیارد ها میلیارد خلأ! لحظه ی ساکت از حنجره ی جنین، از دایره های بی رنگ ِ بلوری وَ شیار وار ِ
چه دیدن: در آغاز ِ راهی با مختصات ِ بی پایان، رو آوند های لحظه،شکل،گرفتنش می گیرد. هر شب، سه شکل از ذهن به انگشت هام احضار می شوند، انگشت هایی که راه ِ کلمه را رام ترند،حالا در این راه افتادند. یک ماهگی و ایجاد ِ نظمی ذهنی از برای حضور در جامعه، به صورت عینی. چرا دیدن : از آغاز وَ وقتی که به درون تَر نگاه می بَرَم،چالش ِ آغاز، از خود آغاز و ادامه ی راه،سخت تر می نمایَد، چرا که اینجا و اینجا، تو تنها عابر نیستی، راه نیستی، عبور هم.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

حامی دبیرستان دوره اول علوی کلیشاد بیت های سوخته